درباره استاد (4)
درباره استاد (4)
ممنوعيت خروج از كشور
«صدور گذرنامه جهت نامبرده بالا به مقصد كشورهاي عربي از نظر اين اداره كل به مصلحت نميباشد. »
انجمن فلسفه ايران
محرم و صفر آن سال كه مصادف با خردادماه 1355 بود نيز ساواك به شهرباني و ژاندارمري و كليه ساواكها طي نامهاي ممنوعالمنبر بودن استاد را اعلام و درخواست جلوگيري و مراقبت از منبر وي را نمود.(42)
سازمان دادن به مجامع روشنفكري
«مرحوم مطهري در دانشكده با استادان، بسيار خوب رفتار ميكردند و حتي به آنهايي كه معلوم بود با ايشان دشمني دارند، احترام ميگذاشتند. مرحوم مطهري سعي داشتند آنها را ارشاد كنند و هيچ وقت در برابرشان نميايستادند، مگر در يك مورد كه در سال 55 اتفاق افتاد و ايشان مجبور شدند در برابر آريانپور بايستند و چهرة منافقانه او را آشكار كنند او خود را به عنوان چهرهاي علمي و محبوب دانشجويان جا زده بود. كه استاد دانشكده الهيات است، وقتي سر كلاس ميرود، مرام كمونيستي و نقض تعاليم ديني را به دانشجويان القا ميكند. من هم سر كلاس در رّد او صحبت ميكنم. يك روز به او گفتم : «اين روش شما غلط است. اگر شما خودتان را در اين قضيه قوي ميدانيد، من حاضرم در يك ميزگرد تلويزيوني با هم بنشينيم و در اين خصوص مناظره كنيم.» (43)
جريان آريانپور اين بود كه او ـ به عنوان يك فرد معتقد به ماركسيسم ـ در دانشكده الهيات مدرس بود و اين جزء شگفتيهاي آن زمان بود كه در دانشكده الهيات و علوم اسلامي كسي تدريس ميكرد كه اسلام را مطلقاً قبول نداشت.
مرحوم مطهري ميگفت كه من بارها با آريانپور راجع به مسائل اسلامي صحبت كردم. آريانپور ميگفت كه آقا بيخود ميگويند. بنده معتقد به اسلام هستم.»
ايشان مقابل آقاي مطهري كه ميرسيدند با قاطعيت و با جرأت ميگفتند كه خلاف ميگويند. من همان وقتها اين را به بعضي از شاگردان آريانپور گفتم اينها از تعجب شاخ در ميآوردند كه چطور اين آدمي كه اين طور ضد اسلام در كلاس هست پيش آقاي مطهري كه ميرسد آن طور صحبت ميكند. در داخل دانشكده الهيات مسئلهاي راجع به سر كلاس و مسائلي كه ايشان گفته بود و اعتراض بچهها به آريانپور مسئلهاي پيش آمد كه موجب شد كه آقاي مفتح يك روزي فرياد و اعتراض كند در صحن دانشكده الهيات; مرحوم مطهري ميگفت كه من داخل اطاق نشسته بودم يك وقت ديدم صداي داد و فرياد بلند شد. رفتم بيرون ديدم آقاي مفتح دارد همين طور فرياد ميكشد و داد ميزند كه بعد البته آقاي مطهري به عنوان اعتراض گفتند آريانپور بايد در اين دانشكده نباشد و اگر باشد ما بيرون خواهيم رفت. البته آريانپور را يك مدت كوتاهي گفتند كه نيايد. و بعد از آن مدت كوتاه برايش درس گذاشتند. بعد آقاي مطهري اعتراض كرد و به عنوان اعتراض از دانشكده خارج شد و كسي هم از دانشكده به سراغ ايشان نيامد. به هر حال دستگاه آن وقت آريانپور كمونيست را حاضر بود تحمل كند و آقاي مطهري را نه [!] استاد بارها ميگفتند :
دانشگاه به منزله مسجد است. سعي كنيد بدون وضو وارد دانشگاه نشويد. من هيچ وقت بدون وضو وارد كلاس نميشوم.(44) «استاد مطهري براي ايجاد ارتباط با جامعه، در قم، مركزي به نام «انتشارات صدرا» به وجود آوردند تا بتوانند بيش از پيش با جامعه ارتباط برقرار كنند.»(45)
ايستادگي در برابر التقاط
سازمان دادن به روحانيت مبارز
شهيد مطهري و شهيد بهشتي جزو اين مشاوران عالي بودند. بسياري از اعلاميهها به قلم استاد مطهري بود. پيشنويس اساسنامه روحانيت مبارز را ايشان تنظيم كردند كه بعد از شهادت ايشان در مجمع عمومي كه به همت شهيد بهشتي در كرج برگزار شد. تصويب گرديد.(47)
رابط بين امام و گروههاي مبارز
در اين ديدار امام فرمودند :
« مسائل روز را بررسي كنيد و جواب بدهيد. مسائلي از مكاتب چپي يا مكاتب ديگر را كه انحرافي است جواب بدهيد.»(48) پيش از آن نيز امام به او توصيه كرده بود كه رابطه خود را با حوزه علميه قم بيشتر كند و لذا او از سال 1351 تا 1357 هفتهاي سه روز به قم ميرفتند و در حوزه علمية قم، دروس مهمي مانند شناخت اصل غائيت، فلسفه هگل، معارف قرآن، ماركس و ماركسيسم، منظومه، نجات و اسفار را تدريس ميكرد.
تلاش در جهت پيشبرد اهداف انقلاب
آمن بهدفه ـ به هدفش ايمان دارد. دنيا اگر جمع بشود، نميتواند او را از هدفش منصرف كند. آمن بسبيله ـ به راهي كه انتخاب كرده، ايمان دارد. امكان ندارد بتوان او را از اين راه منصرف كرد. شبيه همان ايماني كه پيغمبر به هدفش و به راهش داشت.
آمن بقوله ـ در ميان همة رفقا و دوستاني كه سراغ دارم، احدي مثل ايشان به روحية مردم ايمان ندارد. به ايشان نصيحت ميكنند كه : «آقا! كمي يواشتر. مردم دارند سرد ميشوند، مردم دارند از پاي در ميآيند.» ميگويد : «نه. مردم اينجور نيستند كه شما ميگوييد. من مردم را بهتر ميشناسم.» و ما ميبينيم كه روز به روز صحت سخن ايشان بهتر آشكار ميشود.
و بالاخره، بالاتر از همه؛آمن بربّه ـ در يك جلسة خصوصي، ايشان به من ميگفت : «فلاني! اين ما نيستيم كه چنين ميكنيم. من دست خدا را به وضوح حس ميكنم.»
آدمي كه دست خدا و عنايت خدا را حس ميكند و در راه خدا به وضوح قدم برميدارد، خدا هم مصداق «اِن تَنصُرُوااللهَ يَنصُركُم» بر نصرت او اضافه ميكند.(49)
بيشك از جان گذشتگي و مبارزة خستگيناپذير با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم و صداقت و صراحت و شجاعت و سازشناپذيري اين رهبر، در انتخاب او به مقام رهبري نقش داشته. اما مطلب اساسي چيز ديگري است و آن اين كه نداي امام خميني از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت برميخاست. مردمي كه در طول چهارده قرن، حماسة محمد، علي، زهرا، حسنين، سلمان، ابوذر و... صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسهها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند. علي را و حسين را در چهرة او ديدند. او را آيينة تمام نماي فرهنگ خود كه تحقير شده بود، تشخيص دادند. امام چه كرد؟ او به مردم ما شخصيت داد. خود واقعي و هويت اسلامي آنها را به آنان بازگرداند. آنها را از حالت «خودباختگي» و... خارج كرد. اين بزرگترين هديهاي بود كه رهبر به ملت داد. او توانست ايمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها را به خودشان مؤمن كند.»(50)
هيئت نفت وشوراي انقلاب
شوراي انقلاب
تحصن دانشگاه تهران
« آقاي مطهري در تحصن دانشگاه نيز نقش اساسي داشتند. يادم ميآيد شبي كه در مدرسه رفاه جمع شده بوديم كه چه بايد بكنيم و چه نبايد بكنيم. پيشنهاد يك تحصن مطرح شد.
دكتر بهشتي و آقاي مطهري، آقاي خامنهاي و خيليهاي ديگر بودند. بعضي از دوستان اعتقاد داشتند تحصن در مسجد امام فعلي (مسجد شاه سابق) كنار بازار باشد. اما آقاي مطهري گفتند كه تحصن در دانشگاه باشد و بالاخره هم همان شد. آقاي مطهري از در جلو مسجد دانشگاه وارد شدند و گفتند : ما آمدهايم تحصن كنيم تا امام بيايند و تا وقتي كه امام نيايند، ما نميرويم.»(52)
كميته استقبال
ترور قرهني
«به نظرم ميرسد شخصيت مذهبي و روحاني كه در برنامه گروه فرقان است، من باشم. يقين دارم، آنهايي كه از استقلال فرهنگ اسلامي ميترسند و هراس دارند كه اين فرهنگ غني اسلام گسترده شود، با كسي كه بسيار دشمني دارند و بغض او را در اين زمينه دارند منم. من آرزو دارم كه اگر ميميرم، مرگي در راه عقيدهام داشته باشم، اگر مرا بكشند، يقين دارم كه در راه اعتقادم و در راه آنچه سالها برايش قلم زدهام و فرياد كشيدهام كشته ميشوم.»(53)
خواب عجيب
گفت : تغيير بزرگي در زندگي من بوجود ميآيد.(54)
سرانجام
پی نوشت ها :
41ـ ر. ك : سند مورخه 18/2/2535 [1355]
42ـ ر. ك : سند شماره 4069/312 / 26/5/35
43ـ همان منبع، ص 381 به نقل از مرحوم آيتالله فلسفي.
44ـ پارهاي از خورشيد ص 455، به نقل از دكتر علي مهديزاده.
45ـ همان منبع ص 333، به نقل از مرحوم حجةالاسلام والمسلمين مصطفي زماني.
46ـ همان منبع، ص 443.
47ـ پارهاي از خورشيد، ص 404 به نقل از شهيد حجةالاسلام محلاتي.
48ـ پارهاي از خورشيد، ص 297 به نقل از آيتالله خزعلي
49ـ پيرامون انقلاب اسلامي، صص 21 ـ 22
50ـ همان، صص 119 ـ 120
51ـ ويژنامه استاد مطهري، ص 282 به نقل از حضرت آيتالله سيد علي خامنهاي رهبر انقلاب اسلامي.
52 ـ پارهاي از خورشيد صص 352 ـ 353 به نقل از آيتالله سيد حسن طاهري خرمآبادي.
53ـ پارهاي از خورشيد، ص 400 به نقل از حجةالاسلام والمسلمين سيد مصطفي محقق داماد.
54ـ همان منبع، ص 447، به نقل از آيتالله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}